
روز كاري
داستان كوتاهي از هرتا مولر.
ترجمهاي براي دكتر اكرم پدرامنيا.
هرتا مولر زاده ۱۷ اوت ۱۹۵۳ نویسنده، شاعر و مقالهنویس رومانیاییتبار آلمانی است. او بیشتر بهخاطر توصیفهایش از شرایط سخت زندگی در دوران حکومت نیکلای چائوشسکو ديكتاتور روماني شهرت دارد. نيكلاي چائوشسكو در سال 1989 پيش از فرار از كشور به دست مردم افتاد و پس از محاكمهاي به همراه همسرش تيرباران شد. هرتا مولر جایزه نوبل ادبیات 2009 را برد. شماره بعدي مجلهي گلستانه يك پرونده باز كردهام براي هرتا مولر.
اسدالله امرايي
هفت و سي دقيقهي صبح. ساعت زنگ ميزند.
بيدار مي شوم، لباسم را درميآورم. روي بالش ميگذارم. پيژامهام را ميپوشم، به آشپزخانه ميروم. ميروم توي وان، حوله را برميدارم، صورتم را با آن ميشويم، شانه را برميدارم، خودم را با آن خشك ميكنم، مسواك را برميدارم، سرم را با آن شانه ميزنم، ليف را برميدارم. دندانهايم را با آن مسواك ميكنم. به دستشويي ميروم، يك تكه چاي ميخورم و يك فنجان نان مينوشم.
ساعتم را باز ميكنم و حلقهام را درميآورم.
كفشهايم را ميكنم. به سمت پلهها ميروم، بعد در آپارتمان را باز ميكنم.
آسانسور را از طبقهي پنجم به طبقهي اول ميآورم.
نه رديف پله را بالا ميروم تا به خيابان برسم. از اغذيهفروشي روزنامه ميخرم، بعد به ايستگاه تراموا ميروم و ساندويچ ميگيرم و وقتي به دكه روزنامه فروشي ميرسم سوار تراموا مي شوم.
سه ايستگاه پيش از سوار شدن پياده ميشوم.
جواب سلام نگهبان را ميدهم. نگهبان سلام ميدهد و ميگويد، بفرما تا چشم هم ميگذاريم اول هفته است و هفته تمام شده.
وارد اداره ميشوم، خداحافظي ميكنم، كتم را روي ميز ميآويزم، روي چوب رختي مينشينم و كارم را شروع ميكنم. هشت ساعت كار ميكنم.
داستان كوتاهي از هرتا مولر.
ترجمهاي براي دكتر اكرم پدرامنيا.
هرتا مولر زاده ۱۷ اوت ۱۹۵۳ نویسنده، شاعر و مقالهنویس رومانیاییتبار آلمانی است. او بیشتر بهخاطر توصیفهایش از شرایط سخت زندگی در دوران حکومت نیکلای چائوشسکو ديكتاتور روماني شهرت دارد. نيكلاي چائوشسكو در سال 1989 پيش از فرار از كشور به دست مردم افتاد و پس از محاكمهاي به همراه همسرش تيرباران شد. هرتا مولر جایزه نوبل ادبیات 2009 را برد. شماره بعدي مجلهي گلستانه يك پرونده باز كردهام براي هرتا مولر.
اسدالله امرايي
هفت و سي دقيقهي صبح. ساعت زنگ ميزند.
بيدار مي شوم، لباسم را درميآورم. روي بالش ميگذارم. پيژامهام را ميپوشم، به آشپزخانه ميروم. ميروم توي وان، حوله را برميدارم، صورتم را با آن ميشويم، شانه را برميدارم، خودم را با آن خشك ميكنم، مسواك را برميدارم، سرم را با آن شانه ميزنم، ليف را برميدارم. دندانهايم را با آن مسواك ميكنم. به دستشويي ميروم، يك تكه چاي ميخورم و يك فنجان نان مينوشم.
ساعتم را باز ميكنم و حلقهام را درميآورم.
كفشهايم را ميكنم. به سمت پلهها ميروم، بعد در آپارتمان را باز ميكنم.
آسانسور را از طبقهي پنجم به طبقهي اول ميآورم.
نه رديف پله را بالا ميروم تا به خيابان برسم. از اغذيهفروشي روزنامه ميخرم، بعد به ايستگاه تراموا ميروم و ساندويچ ميگيرم و وقتي به دكه روزنامه فروشي ميرسم سوار تراموا مي شوم.
سه ايستگاه پيش از سوار شدن پياده ميشوم.
جواب سلام نگهبان را ميدهم. نگهبان سلام ميدهد و ميگويد، بفرما تا چشم هم ميگذاريم اول هفته است و هفته تمام شده.
وارد اداره ميشوم، خداحافظي ميكنم، كتم را روي ميز ميآويزم، روي چوب رختي مينشينم و كارم را شروع ميكنم. هشت ساعت كار ميكنم.