Sunday, July 22, 2007


شكسته
كاترينا دنزا

اسدالله امرايي






كاترينا دنزا اهل ورمانت است و در كاروليناي شمالي همراه همسر و دو فرزندش زندگي مي كند.داستان هايش در مجلات مختلف چاپ شود.داستان حاضر با اطلاع خودش ترجمه شده است.براي خواندن آثارش مي توانيد به سايت او مراجعه كنيد.







زير سايبان شكسته اي نشستيم،پارچه ي گلدارش يك وري آويزان بود بارانكي خردخرد به پشت مان مي خورد.دست او را بوسيدم،دستي كه مادر زاد انگشت نداشت نه كه بر اثر حادثه.لبم انگار نمي دانم چي را مثل جوهري نامريي كف دستش فشرد.كف دستش به مرمر سرخ رگه دار آفتاب سوخته مي ماند،خطوط آن مثل خط هاي درس هندسه بود.دفعه ي ديگر كه از سركار بر مي گشت ،اينجا نبودم،بوي شيره ي كائوچو سوخته به خورد منافذ دستش رفته و هنوز نشسته و نساييده بود. مي رفتم پانزده ايالت آن طرف تر،تنم در هواي خشك بيابان به بي وزني مي رسيد و دلم مي خواست در آفتاب تند بي امان غمم را بزدايم.لابد فكر مي كند به خاطر دست او و ناقصي اش فرار مي كنم و مي دانستم كه هيچ وقت نمي توانم حالي اش كنم كامل ترين بخش وجود اوست.

Katrina Denza